English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8584 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
preassigned U قبلا تعیین شده
predetermine U قبلا تعیین کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
predesignate U قبلا تعیین شده
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
reduction factor U ضریب کاهش
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
birth rate U ضریب افزایش جمعیت
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
coefficient of determination U ضریب تعیین
determination coefficient U ضریب تعیین
coefficient of determination U ضریب تعیین کننده
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
batch costing U تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
appraisal method of depreciation U روش تعیین هزینه استهلاک
betterment U خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? U این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
inward looking development policies U سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
offsets U برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor U ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
helical wave guide U لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation U دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient U ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
scale factor U ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
slice U ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices U ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient U ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
the reinbefore U قبلا
formerly U قبلا
supra U قبلا
aforehand U قبلا
erst U قبلا
previously U قبلا"
already U قبلا
erstwhile U قبلا
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
i went before U من قبلا` رفتم
presentient U قبلا مستعد
prescient U قبلا اگاه
prepay U قبلا پرداختن
prerecord U قبلا ضبط
beforehand U قبلا اماده
heretofore U سابقا قبلا
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
presentient U قبلا متوجه
foretoken U قبلا اگاهانیدن
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prerecord U قبلا ثبت کردن
advancing U قبلا تجهیز شده
advancing U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
destine U قبلا انتخاب کردن
advances U قبلا تهیه شده
forearms U قبلا اماده کردن
advance U قبلا تهیه شده
preview U قبلا رویت کردن
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
previews U قبلا رویت کردن
preordain U قبلا مقرر داشتن
presanctified U قبلا تقدیس شده
preselect U قبلا انتخاب کردن
forearm U قبلا اماده کردن
preheat U قبلا گرم کردن
preheated U قبلا حرارت دادن
preheated U قبلا گرم کردن
preheat U قبلا حرارت دادن
preheats U قبلا حرارت دادن
preheats U قبلا گرم کردن
advance U قبلا تجهیز شده
pretypify U قبلا اعلام کردن
pretypify U قبلا نشان دادن
pretreat U قبلا معالجه کردن
foresee U قبلا تهیه دیدن
foresees U قبلا تهیه دیدن
prenominate U قبلا ذکر کردن
prenominate U قبلا نامبرده شده
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
predigest U قبلا هضم کردن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
preexist U قبلا وجود داشتن
forespeak U قبلا اماده کردن
preform U قبلا تشکیل دادن
preform U قبلا بشکل دراوردن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
prime U قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
primed U قبلا تعلیم دادن
primes U قبلا تعلیم دادن
premonish U قبلا برحذر داشتن
pre appoint U قبلا معین کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
preconceive U قبلا تصور کردن
prepaid U قبلا" پرداخت شده
prearrange U قبلا تهیه کردن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
to prerecord U قبلا ضبط کردن
predetermine U قبلا مقدر کردن
prenominate U قبلا ذکر شده
prearrange U قبلا ترتیب دادن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
predicts U قبلا پیش بینی کردن
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
predicting U قبلا پیش بینی کردن
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
Recent search history Forum search
1construed
2تعریف فونتیک چیست؟
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1Soar
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی با افزایش حجم ناشی از پرتو تابیده‌شده به سلول‌های سرطانی جاذب نانوذرات طلا
1offshoring
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1دیگه مثل قبلا به مردم کمک نمیکنید. با خود شما سایت پردیک هستم. نمی خوام برام ترجمه کنید
3معنی کلمه retraction چیست؟
0واحد ضریب میرایی در مایکروویو
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com